چرایی و چگونگی آغاز جنگ تحمیلی
با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و از هنگام برپايي جمهوري مقدس اسلامي در ايران آن هم در يكي از نقاط حساس و استراتژيك جهاني كه البته ناشي از تأييدات غيبي الهي و رهبري حكيمانه امام راحل (ره) بود، اميد تابندهاي كه برآمدن از خورشيد اسلام و با درخشش آفتاب عالم تاب، كه پس از قرنها دنبالهروي و پيروي از ابرقدرتها در دلها دميد و منشاء تحولاتي اساسي در جهان بشريت و مناسبات بينالمللي به خصوص در سطح منطقه گرديد. قدرتهاي جهاني خواستار استيلاء و هژموني بر جهان با استضعاف كشورهاي جهان سوم و جهان اسلام ه دنبال تسلط و چنگ اندازي هر چه بيشتر بر منابع اين كشورها بودند تا با غارت منابع و نعمتهايش آنها را از فرط گرسنگي از پاي در آورد.
اما پيروزي انقلاب اسلامي خواب استكبار را برآشفته و ملل در بند را بيدار ساخت و به تفكر واداشت و از سويي نيز تداوم انقلاب اسلامي و تحقق پيروزيهايش و صدور فرهنگ انقلاب اسلامي روزنههاي اميد را در دل محرومين جهان روشن ساخته بود و به طور كلي مدتهاي به بند كشيده و استثمار شده تجربهاي نوين را فرا روي خود يافت و آن را با اهداف و تجربههاي حاكميّت استكبار متفاوت مييافت لذا تشعشع انقلاب اسلامي حس برافروختگي را در ملل جهان ايجاد ميكرد و در نتيجه استكبار جهاني و قدرتهاي بزرگ و كوچك جهاني را واداشت تا هر روز به شيوهاي نوين براي مقابله، مهار، براندازي و نابودي انقلاب اسلامي تلاش خود را به كار گيرند.
تا اين خطر كلي براي قدرتهاي جهاني را از سر راه نظم نوين جهاني بردارند. به همين دليل تمام تسليحات و تجهيزات و امكانات سخت افزاري و نرم افزاري خود را به كار گرفت و در گام اول با ايجاد گروهكهاي خلق الساعه وابسته و با تجهيز و تسليح آنها بر ايجاد ناامني، بلوا، آشوب، شورش و جنگهاي داخلي آنها را ضمن آموزش، تحريك، تهييج و به كار گرفته و در همين راستا تحريك رژيمهاي وابسته منطقه تلاش كلان ديگري براي مقابله با انقلاب اسلامي بود.
لذا اگر كمك و پشتيبانيها، حمايتها و برنامهريزيهاي كشورهاي استكباري نبود جنگ تهاجمي و تجاوزكارانه رژيم بعثي حاكم بر بغداد هيچ گاه به وقوع نميپيوست. استكبار جهاني ضمن دستور به هم پيمانان خود،از آنان خواستند تا از كمكهاي مادي و معنوي به رژيم بغداد دريغ نورزند، كمكهايي كه در طول هشت سال جنگ تحميلي از سوي قدرتهاي جهاني، كشورهاي همسايه و عربي هرگز قطع نگرديد!!
استكبار جهاني به سركردگي آمريكا با ارزيابي از اوضاع و شرايط و ويژگيها و بخصوص توانمنديهاي كشورهاي همجوار ايران،بنابه دلايل ذيل كشور عراق به عنوان آغازگر جنگ عليه انقلاب اسلامي انتخاب گرديد:
1. وجود يك فرد مقتدر و ديكتاتور، فرصت طلب و قدرت طلب در رأس حاكميت.
2. برخورداري كشور عراق از ارتش عراق.
3. تسلط كامل رژيم و حزب بعث بر ساختار ارتش عراق.
4. برخورداري كشور عراق از اقتصاد نسبتاً منسجم و تحت كنترل كامل دولت.
5. جمعيت مناسب و ساختار ويژه و بافت جمعيتي در عراق.
6. وجود احساسات كور ناسيوناليستي و قوي بودن عامل عربيت.
7. دشمنيهاي تاريخي دو كشور ايران و عراق به عنوان عامل مشوق به آغاز جنگ.
8. كيس شخصيتي صدام و رؤياي تشكيل عراق بزرگ با الحاق سرزمينهاي جنوبي ايران.
اهداف رژيم بعثي عراق از اغاز جنگ تحميلي
در بررسي اهداف متصور رژيم بعثي عراق از اتخاذ كنش تهاجمي عليه انقلاب اسلامي از سوي رهبري حزب بعث و فرماندهي شوراي انقلاب بعثي پيش فرضهايي را از آغاز جنگ تحميلي عليه ايران تبيين نموده بودند كه ميتوان به موارد ذيل به عنوان اهداف عراق از حمله نظامي به ايران اشاره كرد:
1. ايجاد يك كشور بزرگ عربي در منطقه و به دست گرفتن رهبري جهان عرب.
2. ايفاي نقش ژاندارم غرب در منطقه به دنبال سقوط رژيم ستم شاهي در ايران.
3. ممانعت از نفوذ انقلاب اسلامي به داخل عراق با توجه به كثرت جمعيت شيعيان در اين كشور را خطري براي اركان حكومت بعثي عراق محسوب ميشد.
4. تجزيه استان خوزستان از كشور ايران و ايجاد كشور عربستان آزاد.
5. تصرف تمام سواحل اروند رود و محسوب نمودن آن به صورت يك رودخانه داخلي عراق.
6. تسخير جزاير سه گانه ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك.
7. در نهايت شكست انقلاب اسلامي.
چنان كه اشاره گرديد استكبار جهاني علي رغم تصور تئوريسينهاي اطلاعاتي و امنيتي خويش شاهد انفجار نور در ظلمتكده پر از ستم زير سلطه خويش بود و ظهور و گسترش اين پديده آخر قرن بيستم را تهديدي جدي عليه نظم استكباري موجود ميديد پس تلاشهاي گستردهاي را جهت انهدام آن آغاز نمود و اهداف ذيل را در مقاصد شوم خود عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي دنبال ميكرد.
اهداف امریکا در تحمیل جنگ توسط عراق علیه ایران
1. انهدام و نابودي انقلاب اسلامي.
2. محدود کردن انقلاب اسلامي در داخل قلمرو سرزميني و مرزهاي ايران.
3. بهره از جنگ تحميلي به عنوان اهرم فشاري در جهت حل مسئله گروگانهاي لانه جاسوسي.
4. تضعيف و در نهايت نابودي توان و نيروهاي نظامي دو كشور ايران و عراق.
5. مصون نگه داشتن حكام مرتجع منطقه و رژيمهاي وابسته از گزند جنبشهاي رهايي بخش كه از انقلاب اسلامي الهام ميگيرند.
6. عمليات رواني و انحراف افكار عمومي از مسئله اعراب و اسراييل تا رژيم اشغالگر قدس به مقاصد شوم خود جامه عمل بپوشاند.
7. بهره گيري از احساسات ناسيوناليستي طرح احساسات قومي و مذهبي و عرب و عجم و تحريك ملل اسلامي عرب عليه انقلاب اسلامي.
ناگفته نماند كه پيروزي انقلاب اسلامي ايران ضمن خدشهدار نمودن حيثيت و اعتبار آمريكا و آشكار ساختن قدرت پوشالي، منافع آمريكا در اقصي نقاط جهان و بخصوص حاشيه خليج فارس را مورد تهديد قرار داد و با قطع شيرهاي نفتي، ايران به سوي غرب به ويژه آمريكا و بيكاري بيش از صدهزار نفر از اتباع آمريكايي در ايران و از دست دادن بهترين بازار مصرف اجناس آمريكايي در ايران اقتصاد سرمايهداري آمريكا را با معضلاتي مواجه ساخت.
زمینه سازی های قبلی
رژيم بعثي عراق به رهبري صدام متعاقب پيروزي انقلاب اسلامي و از هم پاشيدن نظام و سيستم ستم شاهي و به وجود آمدن اوضاع و احوال طبيعي ناشي از شرايط انقلاب در ايران، صدام حسين كه به تازگي حسن البكر جناح متمايل به شرق حزب بعث را از قدرت خلع و با توافق با غرب كه صدام رهبري جناح متمايل به غرب را بر عهده داشت يك كودتاي بدون خونريزي را به راه انداخته بود در اوايل سال 1358 حاكميت حزب بعث متمايل به غرب قوت گرفت و بلافاصله به تقويت و تجهيز سازمان ارتش عراق پرداخت. تا زمينه آغاز جنگ عليه همسايه همجوار خويش كشور ايران را فراهم نمايد تا به مقاصد شوم استكبار جهاني جامه عمل پوشاند. لذا رژيم بعث به انحاي گوناگون خصومت خود را با نظام مقدس جمهوري اسلامي آشكار كرده بود كه از جمله فعاليتها و تلاشهاي رژيم بعث كه زمينه ساز اغاز جنگ تحميلي بود به شرح ذيل ميباشد:
1. اولين جرقه اين حركات در 8 اسفند 1357 يعني تنها شانزده روز پس از پيروزي انقلاب شعلهور شد كه در آن تاريخ منطقه مرزي «سيرين» در كردستان مورد حمله هليكوپترهاي عراقي قرار گرفت و در جريان اين حمله 15 نفر شهيد شدند.
2. آغاز جنگ تبليغاتي و عمليات رواني شامل تحريك قوميتها و تبليغات مسموم در داخل ايران.
3. اعزام ستون پنجم به شهرهاي مختلف استان نفت خيز خوزستان.
4. اهداي بيش از ده هزار قبضه كلاشينكف به شيوخ منطقه دشت آزادگان.
5. توزيع اسلحه بين ضد انقلابيون و كمك مالي به آنها.
6. بمب گذاري در مناطق مسكوني و اماكن عمومي در خرمشهر، آبادان و اهواز.
7. انفجار خطوط راه آهن، قطارهاي مسافربري.
8. انفجار و خرابكاري در تأسيسات نفتي و خطوط لولههاي نفت.
9. آموزش عناصر خود فروخته در داخل عراق به منظور خرابكاري در ايران بخصوص منطقه خوزستان.
10. اخراج و مصادره اموال ايرانياني كه تابعيت عراق را پذيرفته بودند كه از سال 1358 تا 1359 حداقل 40 هزار نفر به اتهام ايراني بودن به طرز وحشيانه و رقت انگيزي به سوي مرزهاي جمهوري اسلامي ايران روانه ساختند. به طوري كه عدّهاي از آنان در بين راه تلف گرديدند. جالب توجه اينكه رژيم بعثي عراق مردان جوان اين خانوادهها را كه عمدتاً ايراني شيعه بودند را به اجبار و با تهديد به اعدام و غيره، با توسل به زور وادار به اعزام به جبهههاي جنگ نمود و پيران و اطفال آنها را اخراج كرده و كليه اموال و داراييهاي آنان را ضبط و مصادره نمود.
11. در فروردين ماه 1359 دولت عراق خواهان خروج ايران از جزاير سه گانه خليج فارس شد و در پي اين مسئله ارتش ايران براي مقابله با نيروهاي عراقي به حالت آماده باش درآمد. در تاريخ 21/1/59 روزنامه فاينشنال تايمز لندن نوشت: عراق ميخواهد سه جزيره تنب كوچك و بزرگ و ابوموسي را گرفته و راه خليج فارس را ببندد.
12. در سوم ارديبهشت ماه يكي از فجيع ترين جنايات دولت عراق صورت گرفت و آن شهادت حضرت آيت الله سيد محمد باقر صدر و خواهر مظلومهاش بنت الهدي صدر بود. شهادت ايشان در واقع نوعي موضعگيري رژيم بعثي در قبال انقلاب اسلامي ايران بود.
13. انجام يك سري عملياتهاي ابتدايي در مرزهاي هوايي، زميني و دريايي كه رژيم عراق در خرداد 59 تجاوزات هوايي خود را به نقاط مرزي ايران گسترش داد و نيروي زميني عراق وارد ميدان شد كه در همين زمان 250 تانك عراقي جنگ فرسايشي خود را عليه ايران آغاز كردند و سراسر نوار مرزي ايران توسط نيروهاي بعثي مينگذاري شد. البته در اعتراض به اين اقدامات از سوي وزارت خارجه جمهوري اسلامي 105 يادداشت اعتراض در بغداد تسليم مقامات عراقي شد. يعني به طور تخميني از اوايل پيروزي انقلاب اسلامي تا شروع جنگ تحميلي حداقل روزانه يك مورد تجاوز انجام شده است.
14. ايجاد پايگاههاي نظامي توسط ضد انقلاب و سلطنت طلبان در داخل خاك عراق به طوري كه در 29 خرداد 58 شبكه ان. بي. سي، آمريكا اعلام كرد شاهپور بختيار و دو ژنرال سابق ارتش ايران براي برپا ساختن پايگاههاي نظامي در عراق با دولت آن كشور به توافق رسيدند.
سرانجام در بيست و هفتم شهريور ماه تنها پنج روز پيش از تهاجم نظامي صدام در نشست فوق العاده مجلس ملي عراق كه بنابه درخواست شوراي فرماندهي عراق تشكيل شده بود طي سخناني اظهار داشت: ما موافقت نامههاي مورخ ششم مارس 1975 الجزاير را قبول نداريم و وضعيت حقوقي شط العرب به وضع سابق آن بايد بازگردد.
لذا صدام با اين بهانه قرارداد 1975 الجزاير را لغو و جنگ رسمي و تمام عيار خود را عليه انقلاب اسلامي ايران اعلام داشت و پس از 636 مورد تهاجم به وسيله آتش توپخانه، هواپيما، كشتيهاي جنگي عليه اراضي، پاسگاهها، روستاها و شهرهاي مرزي و كشتيهاي تجاري در روز سي و يكم شهريور 1359 تجاوز گسترده نظامي رژيم بعثي عفلقي عراق عليه ايران آغاز شد و واحدهاي زميني ارتش عراق در جبههاي به طول صدها كيلومتر و عمقي بين ده تا شصت حتي نود كيلومتر در داخل خاك ايران پيشروي ميكند و شهرهاي قصر شيرين، خسروي، نفت شهر، سومار، مهران، دهلران، موسيان، فكه، بستان و خرمشهر و روستاهاي بين آنها را به اشغال خود در ميآورد. يعني پنج استان كشور ما به اشغال دشمن در ميآيد و زنان و مردان و كودكان بيدفاع ما را ناجوانمردانه قتل عام و شهرهاي تهران، اصفهان، كرمانشاه، تبريز، همدان،بوشهر،شيراز، دزفول و آبادان، اهواز و فرودگاهها و تأسيسات غير نظامي مورد تهاجم و بمباران هوايي قرار ميگيرد و شهرهاي هويزه، قصر شيرين، موسيان و سومار و خرمشهر را با خاك يكسان ميكند و 356 روستاي عرب نشين در خوزستان را از روي زمين محو ميكند.
جالب اينكه تا قبل از آزاد شدن خرمشهر، صدام خود را سردار قادسيه ناميده و ايران اسلامي را مجوس نژادپرست معرفي ميكرد و صراحتاً اعلام كرده بود كه اين جنگ به خاطر سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي ايران است.
بالاخره صدام با چنين پيش فرضهايي با دوازده لشكر كاملاً مجهز و آماده و سه هزار تانك و دهها هواپيماي بمب افكن بدون توجه به توسل به شيوههاي ابتدايي ديپلماسي يعني حل مسالمتآميز اختلافات از جمله مذاكرات دو جانبه، مساعي كشور ثالث، داوري بين المللي،شيوه تهاجم نظامي را برگزيد و شخصاً لباس نظامي به تن كرد و نخستين گلوله توپ را عليه ساكنان قصر شيرين شليك كرد و سپس در اتاق جنگ در اولين مصاحبهاش اعلام كرد كه بقيه سؤالات را در تهران پاسخ ميدهد و منتظر تشكل وابسته به خود در استان نفت خيز خوزستان است ولي در ميدان عمل و عرصه جنگ كاملاً نابرابر حادثهاي ديگر رخ داد آن پايداري و مقاومت دلاور مردان ايراني در برابر يك جاني بود كه در جنگ از وحشيانهترين شيوههاي ضد انساني استفاده ميكرد ولي رزمندگان اسلام تا پايان جنگ هم به اصول انساني و آرماني خود وفادار ماندند و هم مردانه جنگيدند.
البته لازم به توضيح است كه تصورات صدام در مورد اوضاع داخلي ايران متأثر از اوضاع بعد از انقلاب و شرايط وخيم كشور در زمينه فروپاشي سيستم سياسي و اقتصادي، نظامي و اطلاعاتي كشور بود كه در آن مقطع زماني حداقل به دو دليل عمده نشانگر عدم آمادگي رزمي ايران براي ورود به يك جنگ ميباشد كه عبارتند از:
1. حاكميت مليگراها؛ ليبرال مسلكها در رأس قوه اجرايي كشور كه موجب بروز مشكلاتي چون فرماندهي كل قوا از سوي بني صدر با ايجاد كارشكني براي نيروهاي دلسوز و خلع ارتشيان متعهد و ايجاد تفرقه در بين نيروهاي مسلح به اشكال تراشي و ايجاد موانع در راه دفاع مقدس ميپرداخت.
2. عدم انسجام و سازماندهي نيروهاي نظامي و آمادگي لازم براي ورود به جنگ.
در مقطع زماني شروع جنگ تحميلي، سپاه پاسداران كه حدود يك سال و نيم از تشكيل آن گذشته بود با درگيري در مناطق آشوبزده كشور و مأموريت در حوادث و بحرانهايي چون جريان گنبد و غائله كردستان، هنوز فرصت كادرسازي و تقويت تشكيلات خود را نيافته و بسيج نيز فاقد سازماندهي، تشكل و آموزش نظامي لازم بود.
ارتش نيز به دليل مسايل ناشي از پيروزي انقلاب اسلامي، امثال فرار يا تصفيه تعدادي از فرماندهان، شعارهاي دلسرد كننده انحلال ارتش از سوي جريانات ضد انقلاب داخل،بر سر كار بودن بني صدر به عنوان رييس جمهور و فرماندهي كل قوا... فاقد توانايي لازم براي انجام مأموريتهاي نظامي و جنگي بود.
به طوري كه علي رغم حضور قويترين يگانها و لشكرهاي ارتش در مناطق غربي و استقرار ورزيدهترين يگانهاي آن در مناطق غربي كشور كه قبلاً بنابه توصيه كارشناسان نظامي آمريكايي به رژيم شاه صورت پذيرفته بود، نيروهاي عراقي به راحتي توانستند تا نزديكي شهرهاي اهواز، دزفول، ايلام، آبادان و... پيشروي كنند. البته نبايد ارزش همت و فداكاري افراد و گروههايي از اين نيروها را در همان روزهاي اوليه دفاع مقدس فراموش كرد كه علي رغم نداشتن دستور از سلسله مراتب فرماندهي،اقدام به خلق صحنههاي دلاوري و ايثارگري نمودند كه حضور حدود دويست تن از افسران و درجه داران نيروي هوايي ارتش در سوسنگرد محاصره شده و گروههايي از تكاوران ارتشي در خرمشهر و آبادان در روزهاي اول جنگ از خاطرات اين حضور متعهدانه است.
_ بيژن ذبيحي - منشور رسالت، ش 27، مهر 1384، ص 3 و 4